جک مرگ گربه

داستان جذاب مرگ گربه
تعداد بازديد : 356

,

 حکیمی بر سر راهی می‌ گذشت . دید پسر بچه ‌ا پسر بچه ‌ای گربه خود را در جوی آب می ‌شوید .ی گربه خود را در جوی آب می ‌شوید .

گفت : گربه را نشور ، می ‌میرد !

بعد از ساعتی که از همان راه بر می‌ گشت دید که بعله ... !

گربه مرده و پسرک هم به عزای او نشسته .

گفت : به تو نگفتم گربه را نشور ، می ‌میرد ؟

پسرک گفت :نه بابا، از شستن که نمرد ، موقع چلاندن مرد !

بخش نظرات اين مطلب
کد امنیتی رفرش

هدايت به بالاي صفحه