کوروش کبیر که بود اطلاعاتی تاریخی و قرآنی درباره شخصیت کوروش

آیا ذوالقرنین همان کوروش کبیر بود؟
تعداد بازديد : 434

عکس کورش کبیر

آیا ذوالقرنین همان کوروش کبیر که بود؟

هـــای نـــاز:کوروش کبیر (سایروس) فرزند کمبوجیه، شاه پارس و فرزند ماندانا، شاهزاده ماد بود که بر اثر خرافاتی بودن پدربزرگ، از پدر و مادر خود گرفته شد. او بعد از ماجرا هایی که در کودکی برایش اتفاق افتد دوباره به نزد خانواده خود بازگشت و جانشین پدر شد. سپس به ماد لشکر کشید و پادشاهی پدربزرگ خود را پایان داد. از این زمان به بعد او شروع به کشور گشایی کرد، اما او بر عکس هر امپراتور کشورگشایی با ملت مغلوب بدرفتاری نمی کرد و شهر های آنها را ویران نمی نمود. به مردم احترام می گذاشت و حق انتخاب را برای آنها محفوظ می داشت.
کوروش به راستی اولین پادشاه جهان و تنها پادشاه عدالت گستر بود. او نه تنها نامش را در تاریخ، بلکه در قلب ها و همین طور در کتب مقدس ثبت کرد. عده ای عقیده دارند که او همان ذوالقرنین قرآن و پادشاه بزرگ عالم به گفته خداوند است.

معنی ذالقرنین
ذوالقَرنَین واژه‌ای است عربی به معنی دارنده دو شاخ، دو سده یا صاحب دویست سال. ذوالقرنین یکی از شخصیت‌های قرآن و کتاب مقدس است. بر اساس قرآن، ذوالقرنین، سه لشکرکشی مهم داشت نخست به باختر، سپس به خاور و سرانجام منطقه ای که در آن یک تنگه کوهستانی وجود داشت، او انسان یکتاپرست و مهربانی بود و از طریق دادگری منحرف نمی شد و به همین جهت مشمول لطف خدا بود، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران و ظالمان بود و به مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت، او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز، او سازنده سدی بود که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شده است و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یأجوج و مأجوج بوده است.

داستان ذوالقرنین در قرآن
داستان ذوالقرنین را سایت دانشجو از قرآن نقل می کند:
و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند. بگو: برای شما از او چیزی می‌خوانم. [۸۳] ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. [۸۴] او نیز راه را پی گرفت. [۸۵] تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمه‌ای گِل‌آلود و سیاه غروب می‌کند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم: ای ذو القرنین، می‌خواهی عقوبتشان کن و می‌خواهی با آنها به نیکی رفتار کن. [۸۶] گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش می‌برند تا او نیز به سختی عذابش کند. [۸۷] و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، اجری نیکو دارد و درباره او فرمانهای آسان خواهیم راند. [۸۸] باز هم راه را پی گرفت. [۸۹] تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع می‌کند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار نداده‌ایم. [۹۰] چنین بود و ما بر احوال او احاطه داریم. [۹۱] باز هم راه را پی گرفت. [۹۲] تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمی‌فهمند. [۹۳] گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد می‌کنند. می‌خواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟ [۹۴] گفت: آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی داده است بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدی برآورم. [۹۵] برای من تکه‌های آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت: بدمید. تا آن آهن را بگداخت. و گفت: مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. [۹۶] نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند. [۹۷] گفت: این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است. [۹۸]

کوروش کبیر و ذوالقرنین به روایت سایت دانشجو

گمانه زنی ها در مورد کیستی ذوالقرنین
سایت دانشجو نقل می کند: برخی از بزرگان و علما و از آن جمله ابوعلی سینا و فخر رازی، اسکندر مقدونی را ذوالقرنین نامیده اند. دلایل آنها این بوده که چون این فرد همان کسی بوده است که بعد از مرگ پدرش همه ممالک یونان را گفت و بعد سرزمین مصر و ایران را فتح نمود در مصر بنای شهر اسکندریه راغ گذاشت. او از آنجا به بیت المقدس رفت و در آنجا قربانی داد. او بیشتر ممالکش را به آبادی پرداخت و در فکر دنیایی بهتر بود و در تمام 12 سال حکومتش سعی در تحقق این رویا داشت. او از شرق تا غرب حرکت کرده غروب خرشید را در دریای سرخ دیده است. پس بدون شک ذوالقرنین اسکندر است!
اما این درست نیست، چرا که اسکندر بیشترین آبادی را بر روی زمین انجام نداده و اتفاقا شهرهای زیادی را در ایران به دستور او به آتش کشیدند. دوم او یکتاپرست نبوده و به خدایان یونان باستان اعتقاد داشته و سوم او هیچ سدی را بنا نکرده است.
بعضی دیگر ذوالقرنین را شین هوانکتی می دانند. او دیوار چین را بنا کرد تا جلوی هجوم مغولان را به داخل سرزمینش بگیرد. طول این دیوار سه هزار کیلومتر است که با سنگ و چوب ساخته شده است. اما مورخین توجه نکرده اند که مشخصاتی که قرآن برای ذوالقرنین تعریف کرده با این پادشاه یکی نیست و حتی سد مذکور با دیوار تطبیق نمی کند! دوم این پادشاه تا مغرب زمین تا جایی که غروب آفتاب را دیده باشد نیز پیش نرفته است!
برخی دیگر، سد مذکور را به یکی از ملوک آشور در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد به هجوم اقوام سیت ساخته است و این اقوام از تنگه های کوه های قفقاز و ارمنستان هجوم می آورند و چه بسا به خود آشور و پایتختش نینوا هم رسیده و در آنجا دست به قتل و غارت می زدند و پادشاه آن دیار به ناچار برای جلوگیری از آنها سدی ساخت که گویا مراد از آن سد باب الابواب باشد که تعمیر و یا ترمیم آن را کسری انوشیروان (پادشاه ساسانی) نسبت می دهند.
این گفته محققین است اما آیا این با قرآن نیز یکی است؟ در این مورد نیز باید گفت خیر! چرا که سد مذکور نیز با شکلی که قرآن گفته ساخته نشده و حتی نسبت پادشاه آشور با ذوالقرنین نیز یکی نیست.
جمعی از مورخین نیز از جمله ابن هشام و ابوریحان بیرونی گفته اند که ذوالقرنین یکی از اتباع یمن و یکی از ملوک حیمرا بوده که در یمن سلطنت می کرده و مردی موحد، نیکو سیرت و دارای هیبت و شوکت بوده و با لشگری بسیار انبوه به طرف غرب رفته و پس از مستولی شدن بر مصر در کنار دریای سفید به مسیر خود ادامه داد تا به ساحل رسید. در آنجا آفتاب را دیده که در چشمه سیاه فرو می رود. از این طرف هم به مشرق رفته و به آسیای میانه رسیده و در آنجا با ماتی برخورد کرده که می خواستند جلوی هجوم قومی را بگیرند و او در نهایت کمک کرده تا دیواری بزرگ برای آنان بسازند.
این پادشاه عرب زبان بوده، اشکال این داستان این است که در اسناد تاریخی هیچ نشانی از همچین پادشاهی نیست (پادشاهی اعراب) دوم اینکه دیواری که گفته اند همان دیوار چین است که بر اساس اسناد نیز او نساخته و همینطور اصلا این دیوار با حرف قرآن یکی نیست و در آخر اعراب در زمان قدیم با فناوری پیچیده مثل ذوب فلز و ساخت سد آشنا هم نبوده اند چه رسد به اینکه بخواهند برای ملتی دیگر این کار را بکنند.

کوروش کبیر به روایت کتب مقدس «تورات»
در کتاب های مقدس از کوروش یاد شده که این خود نشانه ای است از بزرگ بودن کوروش کبیر.
یکی از این کتاب ها عهد عتیق-دانیال نبی (تورات-باب دانیال نبی) است.

آزادی یهودیان
بنا به روایت دانیال نبی در رویایی که حاوی خبر آزادی یهود است می بیند و اینگونه تعریف می کند: در سال سوم از جلوس پادشاه “بیلش فر” من در شهر “سوس هیرا” از نواحی ایلام در کنار رود “اولائی” بودم برای بار دوم رویایی به نظر من رسید. در این رویا دیدم که قوچی در کنار رود ایستاده و دو شاخ بلند دارد٬ این دو شاخ یکی بطرف پشت او خم شده بود. قوچ با دو شاخ خود غرب و شرق و جنوب را شخم می کرد و می کند. هیچ حیوانی نبود که در برابر او ایستادگی کند، بنابراین هرچه می خواست می کرد. در همین حال که من در فکر انجام کار این قوچ بودم متوجه شدم که یک بز کوهی از طرف مغرب در حالی که زمین را با شاخ خود می کند پیش می آید. میان پیشانی این بز یک شاخ بزرگ و عجیب کاملا پیدا بود. کم کم بز کوهی به قوچ دو شاخ نزدیک شد و سپس خشمناک بر او تاخت و در این حمله دو شاخ او را شکست و قوچ دو شاخ در برابر او از مقاومت عاجز ماند. کسی هم نبود که قوچ را از چنگالش رهایی دهد. در همین زمان شاخ بز می شکند و در جای آن چهار شاخ کوتاه در می آید.
قوچ پادشاه پارس است (کوروش) و بعد از آن امپراتوری پارس. این امپراتوری آنقدر قدرتمند می شود که هیچ دولتی قادر به مقاومت در برابر او نخواهد بود. اما بز کوهی یک شاخ که بعد از قوچ پیدا شده مقصود از آن ممکلت یونان است و شاخ برجسته میان پیشانی او دلالت بر اولین پادشاه آن سرزمین می کند (اسکندر) و بعد از وی سرزمینش به چهار قسمت تقسیم می شود.
در همین کتاب، کوروش را مسح یهود خوانده و از قول خداوند می گوید: ای کوروش ما به تو قدرت دادیم تا جهان را فتح و آن را با عدالت اداره و بندگان ما را از دست ظالمان آزاد کنی.
در کل، در تورات 27 بار از کوروش، 18 بار از داریوش، 21 بار از بخشورش (خشایارشاه)، 35 بار از پارس، 2 بار از تخت جمشید و 1 بار از ری سخن رفته است.
حتی آلن هانتزینگر که خودش یک کشیش مسیحی است در کتابش “ایرانیان در کتاب مقدس”
تصریح می کند که کوروش در تورات، مسیح نامیده شده است.
“خداوند به مسیح خویش یعنی به کوروش که دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امت ها را مغلوب سازم”
اشعیاء نبی در کتاب مقدس می فرماید که خدا این کشور (پارس) را تاسیس کرد تا مقاصد خدا را به انجام برساند.
در تورات در مورد پادشاهان ایران چنین نوشته شده است:
“هر چند ما (ملت یهود) بندگانی بیش نیستیم، ولی خدای ما در این بندگی ما را ترک نکرده زیرا سایه بزرگواری پادشاهان پارس را بر سر ما گسترده است.”

آیا کوروش ذوالقرنین است؟
بعضی دیگر از علما عقیده بر ذوالقرنین بودن کوروش دارند. این علما با این دلایل این موضوع را بیان می کنند.
آنها می گویند: “اوست‌ که‌ تأسیس‌ امپراطوری ایرانی نموده‌ و بین‌ مملکت‌ فارس‌ و ماد را جمع‌ کرد؛ و بابِل‌ را به‌ تصرف‌ در آورد و یهود را اجازه‌ داد تا از بابل‌ به‌ اورشَلیم‌ بازگشت‌ کنند و در بنایی هَیکل‌ یهود مساعدت‌ کرد و مصر و یونان‌ را تسخیر نمود؛ و تا مغرب‌ پیش‌ تاخت‌ و سپس‌ بسوی مشرق‌ سیر نمود تا به‌ آخرین‌ نقاط‌ معموره‌ رسید.”
اما دلایل اثبات این ادعا:
اوصافی که‌ در قرآن‌ مجید درباره ذوالقرنین‌ بیان‌ فرموده‌ همه‌ بر این‌ ملک عظیم‌ منطبق‌ است‌، از ایمان‌ به‌ خدا و به‌ توحید، و عدالت‌ در بین‌ رعیت و با رأفت‌ و رفق‌ و احسان‌ با آنان‌ رفتار کردن‌، و با اهل‌ ظلم‌ و ستم‌ به‌ مجازات‌ و سیاست‌ رفتار کردن‌.
همانطور که خدا در قرآن فرموده: “و خداوند سررشته همه امور را بدو سپرده‌، و او جامع‌ بین‌ کمالات‌ دین‌ و عقل‌ و فضائل‌ اخلاق‌، و بین‌ عِده‌ و قوه و شوکت‌ و ثروت‌ و مطاوعه مردم‌ و پذیرش‌ اسباب‌ و امور بوده‌ است‌.”
“و او یکبار همانطور که‌ قرآن‌ بیان‌ کرده‌ است‌ به‌ سمت‌ مغرب‌ حرکت‌ کرد تا بر لیدیا و حوالی آن‌ استیلا یافت‌ و برای بار دوم به‌ سمت‌ مشرق‌ رفت‌ و تا به‌ مطلع‌ الشمس‌ رسید و در آنجا گروهی از مردم‌ وحشی و بیابانی را یافت‌ که‌ در صحراها و بیابان‌ها زیست‌ میکردند، و پس‌ از آن‌ به‌ بنای سد همت گماشت‌ و این‌ سد همانطور که‌ شواهد گواه‌ است‌ سدی است‌ که‌ در تنگه دارْالت‌ بین‌ کوههای قفقاز در نزدیک شهر تَفلیس‌ بنا شده‌ است. از اینجا ثابت می شود که سد را کوروش بنا کرده که در نزدیکی این سد رودی جاری است که به آن رود سایروس می گویند.”‌
اما ایمانش‌ به‌ خدا و روز قیامت‌، در کتب‌ عهد عتیق‌ مثل‌ کتاب‌ عَزْرا (إصحاح‌ 1) و کتاب‌ دانیال‌ (إصحاح‌ 6) و کتاب‌ أشعیاء (إصحاح‌ 44 و 45) آمده‌ است‌.
و با قطع‌ نظر از وحی الهی، یهود با همان‌ تعصب مذهبی که‌ دارند، مرد مشرک مجوسی و یا وثنی را نمی ستایند؛ و اگر کوروش‌ چنین‌ مردی بود، او را مسیح‌ خدا و مهدی مؤید و راعی پروردگار نمیگفتند.
علاوه‌ بر این ها، نقش‌ها و نوشته هایی که‌ از زمان‌ داریوش‌ به‌ خط میخی کشف‌ شده‌ است‌ ـ و بین‌ کوروش‌ و داریوش‌ به‌ قدر هشت‌ سال‌ فاصله‌ بوده‌ است‌ ـ دلالت‌ دارد بر آنکه‌ کوروش‌ مشرک نبوده‌ است‌؛ و معنی ندارد که‌ بگوییم‌ در این‌ زمان‌ کوتاه‌ عقیده‌ درباره کوروش‌ تغییر کرده‌ و بعداً او را به عنوان‌ مردی مؤمن‌ و موحد ستوده‌اند.
کافی است‌ که‌ به‌ اخبار و سیره او رجوع‌ شود که‌ چگونه‌ با طاغیان‌ و جبابره‌ که‌ بر او خروج‌ کرده‌ بودند یا او با آنها محاربه‌ نمود مانند پادشاهان‌ ماد و لیدیا و بابل‌ و مصر و طاغیان‌ بیابان‌ در اطراف‌ بَکتریا که‌ بلخ‌ است‌ جنگید؛ و چون‌ بر قومی غلبه‌ می یافت‌ از مجرمین‌ آنها می گذشت‌ و عفو می نمود و کریم‌ آنان را اکرام‌ میکرد و بر ضعیفشان‌ رحمت‌ می آورد و مفسد و خائن‌ را سیاست‌ می نمود.
کتب‌ عهد عتیق از او تجلیل‌ میکند، و طایفه‌ یهود، او را با شدیدترین‌ درجات‌ احترام‌ محترم‌ میدارند؛ چون‌ آنها را از اسارت‌ بابل‌ که‌ توسط‌ بُخت‌ نَصر (نبوکد نضر) انجام‌ گرفته‌ بود و معبدشان‌ را خراب‌ کرده‌ بود آزاد ساخت‌ و به‌ شهرهای‌ خودشان‌ عودت‌ داد و اموال‌ بسیاری‌ برای‌ تجدید بنای‌ هَیکل‌ به‌ آنها داد و نفائس‌ غارت‌ شده‌ هَیکل‌ را که‌ در خزائن‌ شاهان‌ بابل‌ بود به‌ آنها رد کرد.
و این‌ نیز شاهدی‌ است‌ بر آنکه‌ ذوالقرنین‌ همان‌ کوروش‌ است‌. چون‌ سؤال‌ از ذوالقرنین‌ در قرآن‌ کریم‌ همانطور که‌ در روایات‌ آمده‌ است‌ به‌ تلقین‌ یهود بوده‌ است‌؛ و قَرْن‌ در لغت‌ عبری‌ و عربی‌ به‌ یک‌ معنی‌ آمده‌ است‌.
و مورخین‌ یونان‌ قدیم‌ مثل‌ هِرُدوت‌ و گزنفون و غیره‌ با آنکه‌ دشمن‌ ایران‌ و پادشاهان‌ ایران‌ هستند او را به‌ مروت‌ و فتوت‌ و سماحت‌ و کرم‌ و صَفح‌ و قلت‌ حرص‌ و رحمت‌ و رأفت‌ یاد کرده‌ و وی‌ را ثناء و تمجید نموده‌اند.
و اما آخرین دلیل وجود مجسمه کوروش کبیر در مشهد مرغاب است که در آن کوروش را با کلاه خودی که دو شاخ در جلو و عقب خود دارد نشان می دهد.

نویسنده : محمد سعید جهان پناه (CYRUS88 مدیر تالار تاریخ)

هرگونه کپی برداری از مطلب فوق تنها با ذکر منبع (www.Daneshju.ir) و نام نویسنده (محمد سعید جهان پناه) مجاز است.

بخش نظرات اين مطلب
کد امنیتی رفرش

هدايت به بالاي صفحه